بسم الله الرحمن الرحیم . مزد کارگر هنگام غروب بود. در خانه امام رضا(ع)چند نفر مشغول بنایی بودند. امام رضا(ع)به همه خسته نباشید گفت. مثل اینکه همهی کارگرها را میشناخت.اما در میان آنها یک کارگر ناشناس بود. امام رضا(ع)پرسید:این کارگر کیست؟ دوستش جواب داد:او کارگر جدیدی است که به کمک ما آمده و هرچه به او بدهیم میپذیرد. امام رضا(ع)از این حرف خیلی ناراحت شد و گفت :بارها گفتهام کسی را برای کارکردن نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کرده باشید.

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها